اول:
سال هشتادوهشت، آن شب خیلی هامان از کتک کاری و فلان آقا که پرچم سبز برداشته بود دست زدیم و ذوق زده شدیم. (به کاری ندارم؛ ولی) قطعا به این دلیل ذوق کردیم که یکی جرئت کرده مستقیم و زنده پیش روی مردم داد بزند بچه های فلانی از مال مردم خورده اند. (دلیل ذوق کردن مان هم بماند و شاید بعدتر نوشتم.) بله دست زدیم اما راستش درست همان فرداش حضرت آقا پشت تریبون سخنرانی سالگرد رحلت حضرت روح الله اعتراضشان را به این کتک کاری، رسماً وعلناً اعلام کردند؛ در خطبه های نماز جمعه بعد از انتخابات هم.
همین اول، تک تک لغات بالا را ـ با وسواس و حواس جمع ـ گفتم که با همین تک تک لغاتم تکلیفم با همه طرف های احتمالی مشخص باشد. این از این.
دوم:
هر دفعه مناظره های انتخاباتی را می بینم و بیشتر خسته و غمآلوده می شوم. حالم وقتی بدتر می شود که می بینم عده ای هستند که کیف می کنند با این موج هایی که راه می افتد؛ این همه اتهامِ ـ درست یا غلطِ ـ اثبات نشده؛ این همه آمار خاص و شاذ و شادمانه!؛ این همه وعده و وعید عجیب؛ و این همه رفتار خلاف عرف و ادب. بیشتر وقتی به درجه انزجار خالص می رسم که می بینم این جماعت کیفور، کیف کوک شان را در علاقه شان به عدالت و انصاف و حق مردم و حتی دینداری می دانند. و خب، حواس شان نیست:
که اولّاً، نه این جمله که بگوییم «بانکِ برادرِ فلانی» اساساً «سند» محسوب می شود و نه اینکه دو تا برگه را سند «رانتخواری فلانی و فلانی» بدانیم و روبروی دوربین نگهش داریم. این ها سند نیستند. طرف الف (فرضاً اصلاحطلب) و طرف ب (فرضاً اصولگرا) و طرف ج (فرضاً مستقل) همگی آمارهایشان بی مبنع و بدون سندِ قابل ارائه به رسانه محسوب می شود. (و خب یکی از دلایل تفاوت آمارها در کلام هرکدام هم همین است!) و تازه اصلاً کدام منبع؟! آمار مرکز آمار ایران؟! آمار بانک مرکزی؟! همین ها که در هر دولت، شاخص های محاسبه شان تغییر می کند؟! (شما هم گفتید «هه»؟!)
ثانیاً، این که کسی بگوید «خانه فلانی به فلان متراژ در فلان منطقه است» یا دیگری بگوید «فلانی فلان متراژ زمین را به فلان قیمت خریده» نه تنها ارزش و سندیت قانونی ندارد، بلکه حتی شفاف سازی هم نیست. این شفافیت نیست دوستان. و بلکه شفافیت ـ حتی در معنایی ـ «افشا» (اینجا بخوانید لو دادن!) هم نیست. شفافیت مالی تنها آن زمانی است که دسترسی به اطلاعات مالی مسئولین، رسمی، همگانی و همیشگی باشد. (از شفافیت، بیشتر بدانیم) همین یک جمله کافی است که عقل سلیم بفهمد شفافیت مالی مسئولین مملکت با کنایه و تکه پرانی پشت میکروفون های انتخاباتی میسّر نمی شود و نخواهد شد. این شفاف سازی نیست و راستش صرفاً «رو کم کنی» است.
و در ادامه ثانیاً، ثالثاً، اتهام زدن ـ خواه اتهام درست و خواه غلط ـ در زمان و مکانی خارج از زمان و مکان قضاوت ـ که نتوانی مدرک اثبات بیاوری و نتواند مدرک دفاع بیاورد ـ شاید «رای آور» باشد اما نه قانونی است و نه شرعی. تنها نتیجه منطقی اش هم این است که مردم در تلویزیون ملی چند نفر «کلّه گنده» می بینند که همه عمر حرفه ای شان را شاغل همین نظام/حکومت بوده اند و حالا هی دارند «رو کم کنی» می کنند. البته مردم اتهام های ـ خواه درست و خواه غلطِ ـ اینان را می پذیرند! چون «کلّه گنده» اند و «لابد یه چیزی می دونن که می گن». و نهایتاً؟ اینکه «همه شون دارن می چاپن» و «بابا دست همه شون تو یه کاسه اس».
این است فرق «شفافیت» و «رو کم کنی»؛ که نتیجه شفافیت، تقویت حکومت است و نتیجه رو کم کنی های انتخاباتی و حزبی، تضعیف نظام. و بیچاره نظام.
حالا کیف هاتان کوک بشود که «رئیسی دمش گرم» و « خوب کوبوندشون» و «قالیباف عجب حالشونو گرفت».
ولی من کوک نیستم دوستان.
کوک نیستم.
درباره این سایت